سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که را شکیبایى نرهاند بى تابى‏اش تباه گرداند . [نهج البلاغه]

اولین شب جمعه ماه رجب را لیلة الرغائب نامند. در این شب ملائک بر زمین نزول می کنند. برای این شب عملی از رسول خدا صلی الله علیه و آله ذکر شده است که فضیلت بسیاری دارد و بدین قرار است:

روز پنج شنبه اول آن ماه - در صورت امکان و بلا مانع بودن-  روزه گرفته شود. چون شب جمعه شد، ما بین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز اقامه شود که هر دو رکعت به یک سلام ختم می شود و در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود. و چون دوازده رکعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذکر "اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله" گفته شود. پس از آن در سجده هفتاد بار ذکر "سبوح قدوس رب الملائکة و الروح" گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذکر "رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انک انت العلی الاعظم" گفته شود. در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود. ان شاء الله به استجابت می رسد.

پیامبر اکرم صلوات الله علیه در فضیلت این نماز می فرماید: کسی که این نماز را بخواند، شب اول قبرش خدای متعال ثواب این نماز را با زیباترین صورت و با روی گشاده و درخشان و با زبان فصیح به سویش می فرستد. پس او به آن فرد می گوید: ای حبیب من، بشارت بر تو باد که از هر شدت و سختی نجات یافتی. میّت می پرسد تو کیستی؟ به خدا سوگند که من صورتی زیباتر از تو ندیده ام و کلامی شیرین تر از کلام تو نشنیده ام و بویی، بهتر از بوی تو نبوئیده ام. آن زیباروی پاسخ می دهد: من ثواب آن نمازی هستم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جا آوردی. امشب به نزد تو آمده ام تا حق تو را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود و قیامت بر پا شود، من سایه بر سر تو خواهم افکند.



نویسنده: مجید | یکشنبه 86 تیر 24 ساعت 11:14 صبح |

این روزا خیلی دلم گرفته  باید ببخشید که این طوری و بی مقدمه صحبت می کنم  ، دنبال کسی می گردم که با هاش در دو دل کنم ، قرار هم نبود در این وبلاگ جز از مهر ومحبت سخن دیگری به میان  بیاد .ولی این روزها روزهای غریبی است ، اصلا حوصله نوشتن هیچ چیزی را نداشتم تا امشب  ،  آخه نمیدونم از کجا بگم  این روزها در هیچ جای تاریخ ثبت نشده ، از ابن ملجمانی که صبحگاهان به قصد ترور  عقاید  اقدام به تخریب حرم فرزندان فاطمه می کنند یا  خشنودی گرگان درنده از تولد دوباره خوارج در فلسطین ، از عروج مردان فاضل  و یاوران امام راحل  ، ولی نه امشب متعلق به عشق است .

تعجب نکنید :

عشق یعنی مرتضی و فاطمه

سلام بر نور چشمان محمد(ص) سلام برآرام دل علی(ع) سلام بر قرار دل حسن(ع)  سلام بر سکون دل حسین(ع)  سلام بر تسلای دل  زینب(س) .... بی شک فاطمه(س) عددی است که بر همه  دلها هرچند گنهکار تقسیم می شود....

 به امید  روزی که  پشت دیوارهای بقیع دیدار منتقم فاطمه اش را عاشقانه از خدای خویش تمنا کنیم .

دستان علی هنوز جای ریسمان دارد ... عمق چشمان علی را که نگاه کنی غمی دارد به اندازه همه تاریخ. همه دعای علی این است یا بنت رسول الله  روحی فداک .... محبوبه دل علی چشم بگشا!

گوشه خانه علی بانویی در بستر است که خلقت آسمان و زمین بهانه ای است برای خلقتش . بانویی که خدا فرمود اگر بخاطر فاطمه نبود شما دو تن را نمی آفریدم. این بانو چندی است سیمایش نیلوفری است ... یادش بخیر پیامبر که زنده بود هرروز از کنار خانه او رد می شد. از خانه فاطمه بوی سیب می آمد بوی یاس ...چشمهای این بانو چندی است پرده ای از اشک دارد و بوی در نیم سوخته خانه اش در مدینه پیچیده است...    مردم مدینه هم از یاد برده اند که فاطمه در این شهر ماوا دارد.... چقدر اهل این خانه غریبند...اما در این خانه هیچ کس به اندازه حسن تنها نیست ... او شاهد سیلی مادر بوده است. او داستان چادر خاکی مادر را خوب می داند . برای همین است هرگاه زینب چادر مادر را بر سر میکند، آهی می کشد و اشک چهره کودکانه اش را می پوشاند .... کاش حسن    می توانست به زینبش بگوید چگونه در کوچه بنی هاشم به ساحت عفاف عالم تعرض شد ... اما چه بگوید نیاز به گفتار نیست .... جای سیلی نامرد هنوز بر رخساره زهرا پیداست...

علی خانه که می آید مقابل چهره محبوبش می نشیند ، بی شک هیچ سیمایی در دنیا برایش از سیمای فاطمه اش دلبراتر نبوده است اما چه کند که این معشوقه ازلی نیز چشم از چشمان علی گرفته است. او هم دیگر تنها نیم نگاهی به چهره همیشه عاشق علی دارد . علی می داند فاطمه او بزرگوارتر از  اینهاست که نگاه محبت از او دریغ کند اما قصه چیست او هم نمی داند .... فاطمه جان فراموش کن مردم مدینه را ... و اشک   هاله ای نورانی می سازد بین چشمان علی و فاطمه و آه جگرسوز فاطمه دل بی تاب او را بی تاب تر می کند .او دیگر تاب ندارد برمی خیزد ... علی در همه آسمان مدینه جز محبوبه اش دیگر ستاره ای ندارد ....یک مرد تک ستاره که این ستاره هم می رود تا در غروبی دیگر دل بیقرار او را بیقرارتر کند . کاش نبود سفارش پیامبر تا علی دست بر شمشیر میبرد و جان آسوده می نمود...

بانوی علی کاش بودیم و پیش مرگ لحظه های سخت علی می شدیم. سالهاست با اشک چشممان یا لیتنا کنا معکم زمزمه می کنیم . کاش بودیم و پیش مرگ لحظه های سخت علی می شدیم ، پیش مرگ لحظه های سخت فراق تو ، پیش مرگ لحظه تغسیل  تو ، پیش مرگ لحظه بازگشت امانت علی به خاک ، پیش مرگ خجلت دیدار پیامبر، پیش مرگ غربت تشییع تو در بقیع ....کاش بودیم و پیش مرگ لحظه های        بی مادری زینبت می شدیم... پیش مرگ بغض تنهایی های پس از تو ... وصبر و سکوت میراث شیعه علی است . کاش امسال  داغ فاطمیه با دیدار دلدار التیام یابد... یا علی

با تشکر از وبلاگ ناب ترین منتظران که بخشی از  مطالب بالا را از این سایت دریافت کردم  



نویسنده: مجید | یکشنبه 86 خرداد 27 ساعت 11:1 عصر |

پیش از طلوع آفتاب اسلام مردم در سرتاسر جهان از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب در وضع تأسف باری زندگی می کردند. اگر چه تمام ملت ها در این امور وضعی یکسان نداشتند ولی آنچه مسلم است در انحراف های فکری، انحطاط اخلاق و سنت های غلط اجتماعی و پندارهای موهوم و ناشایست و... وضعی مشابه هم داشتند.
در این میان شبه جزیره عربستان نیز از این امر مستثنی نبود. مردم عرب در لجنزاری از فساد و تباهی می زیستند و در محیطی سرشار از بدآموزی ها و یغماگری ها رشد کرده و خوی توحش در آنان اثر کرده بود و خرافات و اوهام در اعتقاد و اندیشه شان ریشه دوانیده بود. پیامبر(ص) در چنین جامعه ای به رسالت مبعوث گردید؛ محیطی که امیر مؤمنان در وصف آن می فرماید: «خداوند متعال محمد(ص) را تبلیغ کننده برای عالمیان و امین برای فرستادن قرآن و رسالت مبعوث نمود در آن حال شما گروه عرب دارای بدترین دین بودید و در بدترین جامعه زندگی می کردید. در میان سنگ های سخت و مارهای ناشنوا مسکن داشتید، آب های تیره می آشامیدید و غذای خشن می خوردید و خون های یکدیگر را می ریختید و از خویشاوندان خود قطع رابطه می نمودید. بت ها در میان شما (برای پرستش) نصب شده و گناهان و انحراف ها سخت به شما بسته بود.»
نبی مکرم اسلام(ص) از همین مردم، امتی نمونه ساخت. وی با آبیاری نهال خوبی ها که ریشه در فطرت آنها داشت سلمان ها، ابوذرها، مقدادها، بلال ها و سمیه هایی را تربیت نمود که همه، شاگردان کلاس این مکتب اند.
با ورق زدن صفحات تاریخ و مقایسه عرب قبل و بعد از اسلام، ذهن با این سؤال درگیر می شود که به راستی پیامبر(ص) در تربیت و ساختن انسان های بزرگ از چه شیوه هایی استفاده کرده است؟
برای پاسخگوئی به این سؤال بخشی از شیوه های تربیتی پیامبر اکرم(ص) را مورد بررسی قرار می دهیم. البته این شیوه ها اصول ثابتی هستند که در هر دوره و زمانی می توانند مورد استفاده قرار گیرند و ما اگر امروز هم از شیوه های پیامبر مکرم اسلام(ص) در تربیت انسان ها بهره بگیریم می توانیم بهترین انسان ها را بسازیم.
معرفی پیامبر(ص) در قرآن کریم بعنوان اسوه و الگوی نیکو (اسوه حسنه) نیز به همین معناست که ما امروزه سیره آن مرد الهی و رهبر موفق تاریخ را سرلوحه کار خود بویژه در موضوع تربیت قرار دهیم.

* نرمخویی و خوش رفتاری با دیگران
لازمه رهبری جامعه اسلامی اجرای احکام و قوانین با صلابت و قاطعیت است بخصوص در مواردی که خشونت و تصمیم قاطع در قطع ریشه های فساد سازنده است. این صفت از صفات بارز رسول الله(ص) بود اما نه در همه جا و در برابر هرکس. او «اشداء علی الکفار رحماء بینهم»(فتح/9) بود با دشمنان سرسخت و با مسلمانان و مؤمنان مهربان و خوش رفتار بود. آن حضرت با ملایمت و حسن خلق، مردم را با دین اسلام آشنا می کرد به طوری که مسلمانان شیفته نرمخویی، ملایمت و خوش رفتاری او بودند.
پیامبر اعظم(ص) با دوستان و مؤمنان با شادابی و نشاط و رویی گشاده معاشرت داشت در حالی که آنچه را که از مشکلات صعب و سخت رسالت و هدایت جامعه بر دوش داشت و اندوه و نگرانی خویش را در قلبش نگاه می داشت.
پیامبر اکرم(ص) در پرتو رحمت الهی با مؤمنان و مسلمانان با ملایمت و نرمی رفتار می نمود. خداوند در قرآن کریم خطاب به پیامبر می فرماید: «فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک»؛ (آل عمران/ 159) «حسن اخلاق و مهربانی تو با مردم رحمتی از جانب خداوند است، و اگر تندخو و سخت دل بودی مردم از اطراف تو پراکنده می شدند.»

* تواضع و فروتنی
تواضع و فروتنی از جمله صفات بزرگ و انسانی پیامبر(ص) و بی شک یکی از عوامل تأثیرگذار در تقویت محبوبیت حضرتش در میان مردم بود. چون مظهر کمالات است و دارای خلق عظیم و تمام ارزش های انسانی در او تبلور یافته است. او با وجود اینکه برترین است نه تنها خود را فوق دیگران نمی بیند بلکه با الهام از این رهنمود وحی؛ «و اخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین»(شعراء/15) بال های تواضع و فروتنی خویش را بر مؤمنین و پیروان خود می گستراند.
رفتار متواضعانه رسول خدا به گونه ای بود که چون وارد مجلسی می شد در نزدیک ترین جای محل ورود خود می نشست. رسول خدا کراهت داشت کسی برای وی به پا خیزد و مردم نیز از این جهت جلو پای آن حضرت بلند نمی شدند، ولی هنگام رفتن، آنان با حضرتش برمی خاستند و همراهش تا در منزل می آمدند.

* رأفت و رحمت
یکی دیگر از ویژگی هایی که در سیره نبوی به عنوان اخلاق فردی آن حضرت مورد توجه می باشد دوستی و مهربان بودن ایشان با مردم است. پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) بدون هیچ چشم داشت مادی چنان مردم را از دل و جان دوست می داشت و به آنان مهربانی می نمود که وقتی درد و رنجی بر آنان وارد می شد آن را بر روح و جان خویش احساس می کرد. خداوند در بیان این صفت پیامبر می فرماید: «رسولی از خود شما به سویتان آمده که رنج های شما بر او سخت و بر هدایت شما اصرار دارد و با مؤمنان رئوف و مهربان است.»(توبه/ 128)
نکته زیبایی که در این آیه مشاهده می شود این است که خداوند دو صفت خویش یعنی «رئوف و رحیم» بودن را برای پیامبر خاتم آورده است چنان که در آیاتی از قرآن آمده است: «ان الله رئوف رحیم»(نور/20) و این شدت رأفت و رحمت پیامبر را می رساند.
درسی که از رفتار پرمهر پیامبر اسلام می آموزیم این است که به مسلمانان محبت داشته باشیم و از روی عشق و علاقه با آنان بر گرد محور ایمان جمع شویم زیرا بر هر مؤمنی لازم است که دوستی و دشمنی او براساس دین باشد، مؤمنان را دوست داشته باشد و منکران دین را دشمن بدارد.

البته مواردی که ذکر شد تنها بخشی از رمز ورموز موفقیت پیلمبر در تعلیم وتربیت بود و مواردی هست که ما فقط به ذکر آن اشاره می کنیم :

** عدالت در تربیت

* احترام به زنان و توجه به حقوق آن ها
* احترام به کودکان
* مشورت با دیگران
* اخلاق عظیم
* تقویت ایمان به خدا

منبع مقاله : سایت منادی



نویسنده: مجید | چهارشنبه 86 خرداد 16 ساعت 5:13 عصر |

اماما، ای سفر کرده دیار عشق، ای که با تیغ برّان حکومت خیبر شکن قلعه های نفاق زمانه شدی؛ ای که باغ هستی ات بهار آزادی را آسایش دگر بود؛ بر بال کدامین ملک نشستی که اینچنین بی تاب و شتابان به سرای جاوید سفر کردی؟ خلوت اُنست را در کجا گستردی که اینگونه مستجاب شد؟ و اینک در سالروز هجرانت، با یادت به دل های سوگوارمان تسلی ده. 

چه با شکوه بودی ای پیر هنگامی که بر مسند صلابت تکیه می کردی و  آبشار کلامت از بلندای نور فرو می ریخت .

چه باشکوه بودی ای پیر هنگامی که بر مسند وصل تکیه می زدی و خورشید  چگونه تابیدن را از تو می آموخت .

سخن بران  راز دل بگشا بگو که کلام تو گفتار نیست  معیار است

باید وضو گرفت به دیدارت  ای پاسدار انسان در انجماد خانه تاریخ      

   ای آفتاب دار جهان       ای راز دار عطرت عرفان  

 برخیز و رهنمائی بر وجودم باش  ای از تبار خوبان 

برخیز تو مردی هستی در زلالی باران 

تو مردی هستی که با طراوت می گوئی و با سخاوت می شنوی

تو که از تاریخ پیش تر می روی  راز دل بگشا

و اکنون  عقربه زمان ایستاده است و هوای پیرامونم چه سنگین

نفس سنگین با تو نبودن

 

یکی از مهم ترین ویژگیهای امام خمینی (ره) ساده زیستی ایشان بود به طوری ایشان در طول زندگی خود چه قبل از پیروزی انقلاب و چه بعد از آن هیچ گاه خود را آراسته به زرق و برق های دنیا نکرد و همیشه در خانه ای ساده زندگی می کرد غذای ساده می خورد و به فرزندان و اطرفیان خود توصیه می فرمود که از زندگی با تجملات پرهیز کنند بیشتر اوقات پول یا مالی  که داشت آنها را به فقرا انفاق می نمود این خصیصه مثبت و انسان ساز حتی در آخرین لحظات عمر مبارکشان هم ترک نشد به گونه ای که در نامه ای به یکی از یاران خود مرقوم فرمودند که ارث پدری ایشان که در شهر خمین بود را بین فقرا تقسیم کند که بعد از رحلت ایشان این امر محقق گشت .

ایشان برای همه ارزش یکسان قائل بودند و هر کسی که با ایشان ملاقات داشت از رئیس جمهور و مقامات بلند پایه کشورهای جهان گرفته تا کارگری ساده در خانه ساده و کوچک خود بدون هیچ تجملات اضافی دیدار می نمودند .

امام مردم را بر خلاف حکومت آن زمان که به غرب گرائی و تجمل گرایی تشویق می نمود ، مردم را به جای این کارها به معنویت و ساده زیستی دعوت می نمود به طوری که می فرمودند:

«معنویات اساس اسلام است. سعى کنید معنویات را زیاد کنید و از تشریفات ،تا آن جا که مقدور است بکاهید .

خود را به ساده‏زیستن عادت دهید ، و از تعلق قلب به مال و منال و جاه ومقام بپرهیزید .

با زندگانى اشرافى و مصرفى نمى‏توان ارزشهاى انسانى - اسلامى را حفظ کرد .»

امام خمینی (ره) در عین حالی که ساده زیست بودند به وضع ظاهری خود اهمیت فراوانی می داند به طوری که ایشان همیشه لباس های تمیز می پوشیدند و تا زمانی که لباسی یا نعلینش قابل استفاده بود از همان ها استفاده می نمودند و لوازم و اثاث منزل ایشان هم در اندازه یک فرد عادی جامعه بود چون امام بر این باور بودند که یک رهبر مسلمان باید همانند پایین ترین فرد جامعه از لحاظ معیشتی زندگی کند .

او تنها رهبر جهان بود که در خانه کوچکی در جماران و در ساده ترین شکل ممکن زندگی می کرد و با این زندگی ساده بر قلب های تمام آزادی خواهان و مستضعفین جهان حکومت می کرد چرا که مردی از جنس خود مردم بود و یکی از عللی که باعث گردید روح الله خمینی در تاریخ جاودانه شود و هیچ گاه از خاطره و یاد و اذهان مردم پاک نشو د ساده زیستی او بود و او ساده زیست و با دست خالی از مادیات این دنیا ساده وار هم از در چهاردهم خرداد ماه سال یکهزار سیصد و شصت هشت شمسی از میان ما همانگونه که فرمودند : با قبلی آرام و ضمیری امیدوار » سفر کردند و به دیدار حضرت دوست شتافتند .

روح بلندش شاد و راهش پر رهرو باد

 

تصاویر امام

زندگی نامه امام خمینی (ره )

دیوان اشعار امام خمینی (ره)

کتاب توضیح المسائل امام خمینی (ره)

خاطراتی از امام خمینی (ره)

سخنرانی های امام خمینی (ره)

فیلم امام خمینی (ره)

آلبوم تصاویر امام خمینی (ره)

کتابهای امام خمینی (ره)

وصیت نامه امام خمینی (ره)

دیدگاه ها

صحیفه امام

 



نویسنده: مجید | یکشنبه 86 خرداد 13 ساعت 7:29 عصر |

زمین فتحی مبین را چشم در راه است

سحر گاهانی از امید 

سحر گاهانی از پیوند

ظهور آسمانی از فرشته بر آسمانی دیو

گلوله ، گل ، گلستون

خروش نور در طوفانی کارون 

سحر در دشت جاری شد 

خزان آواره صبحی بهاری شد

بیاد سوم خرداد سالروز حماسه همیشه تاریخ ایران ...آزادی خرمشهر

راز خون در آنجاست که همه حیات به خون وابسته است. اگر خون یعنی همه حیات… و از ترک این وابستگی دشوارتر هیچ نیست پس، بیشترین از آن کسی است که دست به دشوارترین عمل بزند. راز خون در آنجاست که محبوب خود را به کسی می‌بخشد که این راز را دریابد. آن کس که لذت این سوختن را چشید در این ماندن و بودن جز ملالت و افسردگی هیچ نمی‌یابد.

آنان را که از مرگ می‌ترسند از کربلا می‌رانند. مردان مرد، جنگاوران عرصه جهادند که راه حقیقت وجود انسان را از میان هاویه آتش جسته‌اند. آنان ترس را مغلوب کرده‌اند تا فتوت آشکار شود و راه فنا را به آنان بیاموزد.

آنان را که از مرگ می‌ترسند از کربلا می‌رانند. وقتی که کار آن همه دشوار شد که ماندن در خرمشهر معنای شهادت گرفت، هنگام آن بود که شبی عاشورایی برپا شود و کربلائیان پای در آزمونی دشوار بگذارند…

کربلا مستقر عشاق است و شهید سید محمد علی جهان‌آرا چنین کرد تا جز شایستگان کسی در آن استقرار نیابد. شایستگان، آنانند که قلبشان را عشق تا آنجا آکنده است که ترس از مرگ، جایی برای ماندن ندارد. شایستگان جاودانند؛ حکمرانان جزایر سرسبز اقیانوس بی‌انتهای نور نور که پرتوی از آن همه کهکشانهای آسمان دوم را روشنی بخشیده است.

 



نویسنده: مجید | پنج شنبه 86 خرداد 3 ساعت 10:47 صبح |

 دریافت فایل  فلش با حجم 21 کیلو بایت  



نویسنده: مجید | یکشنبه 86 اردیبهشت 30 ساعت 11:37 عصر |

معلمی شغل نیست؛ معلمی عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کرده ای، رهایش کن و اگر عشق توست مبارکت باد. کلام شهید رجائی

این روزها حال و هوای خاصی پیدا کرده  ، هر جا که سر می زنم  بحث روز معلم و  اتفاقاتی که در این چند روزه اخیر رخ داده ، از جمله حرکت  نمادین  ریاست محترم جمهوری  در جمع  معلمین نمونه  که ایشان  بوسه بر دست معلم کلاس اولشون زدند. این حرکت  اظها نظر  بسیاری را در پی داشت  ،  از جمله  همانهائی که تا چندی پیش  رئیس جمهور را به  تعصب و تهجر  محکوم می کردنند ، این بار  این حرکت را  توهین  به مقدسات و خلاف شرع  معرفی کردند  ، بعضی ها هم این حرکت را تبلیغاتی و در راه هموار کردن  انتخابات  آینده اعلام کردند و بسیاری از نظرات دیگر

این افراد کسانی هستند که به هر بهانه ای قصد تخریب افکار عمومی را دارند و از هر  اتفاقی  بهره برداری جناحی و سیاسی خودشون را انجام می دهند ولی اتفاقی که در  نهاد ریاست جمهوری افتاد  سیاسی بازی نبود .

رئیس جمهور همان روز در سخنان خود معلمی را عشق پیامبری نامیدند و پیامبر را رحمت اللعالمین . بهتر است یادمان سخن مولا علی (ع) باشد که فر مودند هرکس نکته ای به من بیاموزد تا آخر عمر مرا بنده خویش کرده .

تا حالا همه ما معلمینی داشتیم که شاید از نظر اخلاقی مناسب نبودن ویا افکاری داشتند که  غلط بوده و یا خیلی برنامه های دیگه داشتند  اما بخاطر اسم  معلم و مقام آن همواره مورد احترام بودند  .

نظر شما چیه ؟؟

می توان در سایه آموختن    گنج عشق جاودان اندوختن

اول از استاد یاد آموختیم    پس سویدای سواد آموختیم

از پدر گر قالب تن یافتیم    از معلم جان روشن یافتیم

ای معلم چون کنم تو صیف تو    چون خدا مشکل توان تعریف تو

ای تو کشتی نجات روح ما    ای به طوفان جهالت نوح ما

یک پدر بخشنده آب و گل است    یک پدر روشنگر جان ودل است

لیک اگر پرسی کدامین برترین    آنکه دین آموزدو علم یقین

 

مرحوم استاد حسین شهریار

                        

نویسنده: مجید | پنج شنبه 86 اردیبهشت 13 ساعت 10:51 صبح |
   1   2      >
: جستجو