سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبتت به چیزی، کور و کر می کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

 

بسم الله النور.به نام خداوندی که نور است و خالق نور

ای بتول بیداری و بزرگواری! سخنانت در زیبایی و عمق به وحی می ماند، رفتارت، آینه خلق و خوی "رسول الله"، قلب مهربانت، پناهگاه حسن و حسین و تکیه گاه شیر خدا بود. وجودت، یادآور محمد بود، سجودت، فرشتگان و قدسیان را به تسبیح و تقدیس وا می داشت، رضایت، رضای خدا و رسول بود و خشم و غضبت، خشم پروردگار! دانای رازها بودی و عالمه غیر معلمه! ای چشمه سار حکمت، دریای بیکران خصال نکوی تو از "دانش" و "وفا" و "حیا" موج می زند! در چهره ات حیای محمد (ص) نهفته است، در گفته ات، کلام پدر هست جلوه گر، ای مادر پدر!

ای فاطمه!... عشق را هم ز تو باید آموخت، و مناجات و عبودیت را، و صمیمیت را، و خدا را هم، باید از کلام تو شناخت، که خانه دل از نام تو عرفان دارد. سلام بر تو ای ژرفای آفتاب آفرینش!

واکنون ملایمتی اندک با مادر :

 

مادر 

ای اسوه پایداری،

ای عصاره صبر و استقامت،

آنگاه که پنجره نور بسوی من

 بازشد ، من درمیان نگاه ها چشم های

تو را دیدم. آنگاه که در گوشم اذان می گفتی،

من محرابم را سجاده عشقت کردم. آنگاه که تو چشم

در چشمم دوختی، و از شیر جانت به من دادی، تو را الهه آسمانی دیدم.

 آنگاه که مانند پروانه به دورم می گشتی وپرهایت می سوخت

 وآه نمی کشیدی من عاشقت شدم و

دیوانه وار نگاهت می کردم.وحال چگونه

من این همه عظمت را سپاس

گویم،و تنها هدیه ام به

تو اشک هایم

باشد

باغبان من باش! من آن نگاه سبز یاس سپیدم. رویشی بی دغدغه

بر سنگ بوته های عقیق و گلوگاه فریاد یک غرور بر 

 آواز های مغموم حنجره ات . بر آستان مخمل

دیدگانت مرا فریاد کن و بر شمعدانی

 گل هایت مرا برویان

باغبان من باش

 



نویسنده: مجید | دوشنبه 86 تیر 11 ساعت 12:5 عصر |

شروع خدمتم را در آموزش وپرورش  با حضور در یکی از روستاهای استان بوشهر بنام روستای خیاری بود ، مردم در این روستا وضع معیشتی بسیار بدی داشتند ، آنها مجبور بودند برای مقداری آرد تمام روز را برای شرکت های راه سازی که خارجی بودند کار کنند ، لباس مردم روستا از کیسه های خالی آرد  تهیه می شد .

روز اول تمام بچه ها با بزرگترهای خودشون آمده بودند  هنگامی که شروع به ثبت نام بچه های روستا کردم  ،  صدای گریه و چشمهای اشک آلود یکی از بچه ها توجه من را به خودش جلب کرد علت  ناراحتی و گریه او را پرسیدم ، اطرافیان گفتند که پدر این بچه به علت در گیری با  افراد خان یکی از مناطق بوشهر و بخاطر دفاع از خودش  محکوم به پنج سال حبس شده .

اوضاع نابسامان و وضعیت درد آوری بود  آن روز پس از پایان مدرسه  همان دانش آموز را صدا زدم و از ایشون دعوت کردم که به منزل بنده تشریف بیاورند ، این شروع کار بود ، بمدت پنج سال بنده حقیر از این دانش آموز  حمایت عاطفی و مالی خودم را دریغ نکردم و او یکی از اعضای خانواده من بود تا اینکه پدر او آزاد شد . در طی این مدت من تمام حقوقم را  صرف نیاز مندان روستا کرده بودم البته خودم از حمایت مالی پدرم بر خوردار بودم .

هیچ وقت آن لحظه که  من با پدر او روبرو شدیم را از یاد نمیبرم ،  الآن که حدود سی و چند سال از آن  روزها می گذرد ،  دوباره  چند روز پیش  این خاطرات برایم تازه شد . در یکی از خیابانهای بوشهر  مرد جوانی را دیدم که با  سرعت  به طرفم آمد بدون هیچ مقدمه ای دستان مرا بوسید  ،  بله ایشان هما ن دانش آموزی بود که شرح آن را خواندید ، یک بار دیگر تمام خاطراتم  از جلوی چمهایم گذشت ، دوباره یاد روزی که با پدر او روبرو شدم  افتادم  چشمهائی که پر از شوق بود .

حال او را پرسیدم ، بله دانش آموز روستای خیاری اکنون  در یکی ار بیمارستانهای شیراز مشغول به  مرحم نهادن بر زخم بیماران و درد مندان  است .

این زیبا ترین و با شکوهترین لحظه زندگی یک معلم است و چقدر آن روز زیبا و فراموش نشدنی بود .

 

به نقل از استاد عزیز آقای پور جماد باز نشسته  آموزش وپرورش  استان بوشهر



نویسنده: مجید | سه شنبه 86 خرداد 8 ساعت 6:57 عصر |

 امروز مثل همیشه وقتی کلاس درس تموم شد بسمت ماشینم رفتم  و بازم مثل همیشه  بدنه ماشینم پر بود از نوشته ها و یادگاری هائی که دانش آموزان کلاس با نوک انگشتشون  کشیده بودند  آخه این روزا  گردو غبار زیادی آسمان بوشهر را فرا گرفته به همین دلیل اثر گردو غبار همه جا مشاهده میشه  بخصوص روی ماشین بنده که جون میده برا یادگاری نوشتن .

خلاصه امروز ماشین من هم پر بود از نوشته وعکسهای  عجیب وغریب اولش خیلی  عصبانی شدم  و پیش خودم گفتم  کارتون رو تلافی می کنم . وقتی خونه رسیدم  خواستم ماشینم رو تمیز کنم که چشمم افتاد رو کاپوت ماشین نوشته بود قاسمی ..........  ، رو درب  جلو ماشین عکس یه موتور سیکلت کشیده شده بود که داره تک چرخ میزنه یه کم عقب تر نوشته بود  فروشی  ،  رفتم  طرف دیگه ماشین  اونجا هم یه قلب بود که یه تیر خورده بود وسطش  ،  شیلنگ آب رو برداشتم  که چشمم به شیشه عقب افتاد  نوشته بود لطفا مرا نشوئید  ،  نمیدونم چی شد که به یک باره یاد موضوعی افتادم که نظرم به کلی عوض شد  یاد جمله (معلمی شغل انبیاست ) امام راحل افتادم . وقتی به یاد   حضرت محمد (ص) که   در راه رسالتش  سختی های زیادی را تحمل کردند  افتادم   از خودم خجالت کشیدم  ،  چطور من میتونم  به معلم بودن خودم بنازم   .

مگه بچه ها چی روی ماشین من نوشته بودن که من می خواستم تلافی کنم  ، یک بار دیگه نگاهم  به خط خطی های روی ماشین افتاد این بار به جز مهر و محبت بچه ها چیز دیگه ای ندیدم .  انگار اونا با نوک انگشتشون   لطیف ترین لحظه زندگی شغلی منو نقاشی کرده بودند .

 



نویسنده: مجید | چهارشنبه 86 فروردین 29 ساعت 10:45 عصر |

 

و خدای خرسند بود

                          به خلق برترین مخلوق خویش 

                                                                                و

اینک من ..

                غرقم در نجوای زیباترین ترانه هستی ...محمد (ص)

                نامی به روانی آبشارهائی که بر حوض کوثر می ریزد

                                               و

                به شیرینی انگبین و شیر که در نهر های بهشت جاریست 

 عاشقانه ترین داستان عشق

                   سلام بر او و خاندانش

 



نویسنده: مجید | یکشنبه 86 فروردین 26 ساعت 11:24 عصر |

قسمت اول : 

خلق نیکو

انسان های بزرگ با برخورد و خلق و خوی بزرگشان از دیگران متمایز می شوند . حسن خلق و گشاده رویی از بارزترین صفاتی است که در معاشرت اجتماعی باعث نفوذ محبت می شود و در تأثیر سخن اثری شگفت انگیز دارد . به همین جهت خدای تبارک و تعالی پیامبران و سفیران خود را انسان هایی عطوف و نرم خو قرار داد تا بهتر بتوانند در مردم اثر گذارند و آنان را به سوی خود جذب نمایند .
این مردان بزرگ برای تحقق بخشیدن به اهداف الهی خود ، با برخورداری از حسن خلق و شرح صدر ، چنان با ملایمت و گشاده رویی با مردم رو به رو می شدند که نه تنها هر انسان حقیقت جویی را به آسانی شیفتة خود می ساختند و او را از زلال هدایت سیراب می کردند ، بلکه گاهی دشمنان سنگدل را نیز شرمنده و منقلب می کردند . بزرگواری و عظمت شخصیت پیامبر اکرم (ص) که خدای متعال بدان تصریح فرموده :
انک لعلی خلق عظیم . 1
به درستی که تو به اخلاق پسندیده و بزرگی آراسته شده ای .
مورد اذعان مخالفان او نیز بود ؛ چرا که پیامبر این موضوع را جزء استراتژی های دعوت خویش قرار داده است . بسیاری از مخالفان سرسخت رسول گرامی اسلام (ص) پیش از آنکه با منطق زبان یا شمشیر پیامبر ، تسلیم شوند ، از درون مقهور عظمت اخلاق نیکوی او شدند .
بر این اساس ، پیامبر (ص) نیکوترین برخورد را با یاران خود داشت به طوری که همه مجذوب دیدار و مشتاق همنشینی با او بودند . این رفتار عالی بود که آنها را جذب پیامبر (ص) می کرد و فرصت مناسب را برای هدایت آنها فراهم می ساخت . لذا بسیجیان سلحشور باید در برابر عموم مردم ، مهربان ، خوش خلق و دلسوز باشند ، با آنان خوش رفتاری نموده ، به کمکشان بشتابند ، در غم و شادی مردم سهمی باشند و با چهره ای متبسم ، مؤدب و خوش خویی با آنان رو به رو شوند و از این طریق سبب ترویج تفکر بسیجی و پیوند با مردم باشند .

 

پی نوشت :
« درسهایی از سیره محمد پیامبر اعظم(ص) » نشر سازمان تحقیقات و مطالعات بسیج


 



نویسنده: مجید | دوشنبه 86 فروردین 20 ساعت 12:32 صبح |

گرامیداشت هفته وحدت

وحدت و یکپارچگى مسلمانان و لزوم اتحاد و اتفاق کلمه میان ایشان بلکه ضرورت توحید کلمه بر محور کلمه توحید براى همه موحدان و خداپرستان روى زمین، از تعالیم و آموزشهاى اساسى آیین اسلام و از اصول فرهنگ قرآنى است.

و بر همین اساس، قرآن کریم یکى از عمده ‏ترین و سازنده ‏ترین اهداف رسالت رسول اکرم صلى الله علیه و آله را تالیف قلوب و ایجاد انس و تفاهم به جاى خصومت و دشمنى بیان مى‏دارد و اگر کسى در تاریخ، به دیده عبرت بنگرد این معنى را از شاهکارهاى رسالت محمدى‏ صلى الله علیه و آله مى‏یابد.

«واعتصموا بحبل الله جمیعا ولاتفرقوا»

همگى به حبل و رشته خداوندى چنگ بزنید و پراکنده نگردید.

 

بعد از رحلت پیامبر عظیم ‏الشان اسلام اوصیاى معصوم او کوشیدند تا آن وحدت و یکپارچگى را حفظ کنند و آنان از حقوق شخصى خویش چشم پوشیدند و در طول تاریخ، دانشمندان مصلح و همه تلاشگران راستین انسانیت، هم خودشان از عوامل اختلاف و تجزیه گریختند و از دامن زدن به آتش خصومت ‏بین مسلمانان، برکنار زیستند و هم دیگران را به اتحاد و تفاهم فراخواندند.

ما مسلمانان به این آیه زیباى قرآن، بیشتر باید بیندیشیم:

«فتقطعوا امرهم بینهم زبرا کل حزب بمالدیهم فرحون‏»

 اهل کتاب و پیروان ادیان آسمانى و اتباع رسولان الهى، گروه، گروه شدند، ضد و دشمن هم گشتند و هر یک به آنچه نزد اوست‏ خرسند و شادمان گردیدند. (المؤمنون /53)

 

طرح اندیشه «وحدت جهان اسلام‏» یکى از مشغولیت‏ هاى فکرى دیرینه و اساسى حضرت امام (ره) بود که او در طول دوران فعالیت اجتماعى - سیاسى خود چه قبل ازپیروزى «انقلاب‏» اسلامى و چه بعد از آن لحظه ‏اى از آن غفلت نورزید. وفادارى صادقانه امام به «وحدت‏» نه تنها او را به برجسته‏ ترین شخصیت انقلابى جهان اسلام تبدیل نمود، بلکه او توانست در میان فرقه ‏هاى اسلامى مختلف نیز جایگاه بس رفیعى کسب نماید.

 

برگرفته از سایت www.irib.com

 



نویسنده: مجید | شنبه 86 فروردین 18 ساعت 12:14 صبح |

 

روزگاری بود میوه اش فتنه، خوراکش مردار، زندگی اش آلوده، سایه های ترس شانه های بردگان را می لرزاند. تازیانه ستم، عاطفه را از چهره ها می سترد. تاریکی، در اعماق تن انسان زوزه می کشید و دخترکان بی گناه، در خاک سرد زنده به گور می شدند. و در این هنگام بود که محمد (ص) بر چکاد کوه نور ایستاد و زمین در زیر پاهای او استوار گردید.

 



نویسنده: مجید | دوشنبه 85 مهر 24 ساعت 10:29 عصر |
: جستجو