بسم الله النور.به نام خداوندی که نور است و خالق نور ای بتول بیداری و بزرگواری! سخنانت در زیبایی و عمق به وحی می ماند، رفتارت، آینه خلق و خوی "رسول الله"، قلب مهربانت، پناهگاه حسن و حسین و تکیه گاه شیر خدا بود. وجودت، یادآور محمد بود، سجودت، فرشتگان و قدسیان را به تسبیح و تقدیس وا می داشت، رضایت، رضای خدا و رسول بود و خشم و غضبت، خشم پروردگار! دانای رازها بودی و عالمه غیر معلمه! ای چشمه سار حکمت، دریای بیکران خصال نکوی تو از "دانش" و "وفا" و "حیا" موج می زند! در چهره ات حیای محمد (ص) نهفته است، در گفته ات، کلام پدر هست جلوه گر، ای مادر پدر! ای فاطمه!... عشق را هم ز تو باید آموخت، و مناجات و عبودیت را، و صمیمیت را، و خدا را هم، باید از کلام تو شناخت، که خانه دل از نام تو عرفان دارد. سلام بر تو ای ژرفای آفتاب آفرینش! واکنون ملایمتی اندک با مادر :
مادر ای اسوه پایداری، ای عصاره صبر و استقامت، آنگاه که پنجره نور بسوی من بازشد ، من درمیان نگاه ها چشم های تو را دیدم. آنگاه که در گوشم اذان می گفتی، من محرابم را سجاده عشقت کردم. آنگاه که تو چشم در چشمم دوختی، و از شیر جانت به من دادی، تو را الهه آسمانی دیدم. آنگاه که مانند پروانه به دورم می گشتی وپرهایت می سوخت وآه نمی کشیدی من عاشقت شدم و دیوانه وار نگاهت می کردم.وحال چگونه من این همه عظمت را سپاس گویم،و تنها هدیه ام به تو اشک هایم باشد باغبان من باش! من آن نگاه سبز یاس سپیدم. رویشی بی دغدغه بر سنگ بوته های عقیق و گلوگاه فریاد یک غرور بر آواز های مغموم حنجره ات . بر آستان مخمل دیدگانت مرا فریاد کن و بر شمعدانی گل هایت مرا برویان باغبان من باش
نویسنده: مجید |
دوشنبه 86 تیر 11 ساعت 12:5 عصر
|
|
نظرات دیگران
نظر
|